پسرک فقیر

در زمانهای قدیم پسرک فقیری در شهری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر خجالت زده و دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد!
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.
پسر با دقت و آهستگی شیر را سر کشید و پس از تشکر گفت : "چقدر باید به شما بپردازم؟ " دختر پاسخ داد: "چیزی نباید بپردازی، مادرم به ما آموخته که نیکی ما به دیگران ازائی ندارد"پسرک گفت: "پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم"
سالهای سال از این ماجرا گذشت تا اینکه آن دختر جوان که حالا برای خودش خانمی شده بود به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر دیگری فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین بهتری نسبت به درمان او اقدام کنند.

ادامه مطلب ...

از دست نوشته های مهاتما گاندی

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
ادامه مطلب ...

الفباء زندگی

الف
اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب
بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

پ
پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت
تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث
ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها

ج
جسارت برای ادامه زیستن

چ
چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح
حق شناسی برای تزکیه نفس

خ
خودداری برای تمرین استقامت

د
دور اندیشی برای تحول تاریخ

ذ
ذکر گویی برای اخلاص عمل

ر
رضایت مندی برای احساس شعف

ز
زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ
ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها

س
سخاوت برای گشایش کارها

ش
شایستگی برای لبریز شدن در اوج
 

ص
صداقت برای بقای دوستی

ض
ضمانت برای پایبندی به عهد


ط
طاقت برای تحمل شکست

ظ
ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع
عطوفت برای غنچه نشکفته باورها

غ
غیرت برای بقای انسانیت

ف
فداکاری برای قلب های دردمند

ق
قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

ک
کرامت برای نگاهی از سر عشق

گ
گذشت برای پالایش احساس

ل
لیاقت برای تحقق امیدها

م
محبت برای نگاه معصوم یک کودک

ن
نکته بینی برای دیدن نادیده ها

و
واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی

ه
هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی
یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

کرم نرم کننده

پسربچه صبح از پله ها اومد پائین و ازمادربزرگش پرسید : " بابا ماما هنوز از خواب بیدار نشدند ؟ "
- نه عزیز دلبندم. بیا صبحونه ات رو آماده کردم ، زود باش بخورش تا مدرسه ات دیر نشده پسرک یک خنده شیطنت آمیزی زد و بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت آشپزخونه و صبحونه اش رو تموم کرد و پس از مسواک زدن دندونهاش ، کیفش رو برداشت و پرید دم در تا سوار سرویس بشه ظهر شد . زنگ در به صدا در اومد . مادر بزرگ در رو باز کرد . پسره بود که از مدرسه برمیگشت . یه سلامی داد و بازم پرسید : " بالاخره مامان و بابا بیدار شدند ؟ " مادربزرگ گفت : " نه عزیزم ، حتما خیلی خسته بودند . فکر کنم الانه پا میشن میان . حالا بیا تو ناهارت رو بخور تا از دهن نیفتاده "

ادامه مطلب ...