دلم گرفته

دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقد غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی میگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم
امشب از اون شباس که من دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شباس که من دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردمو فریاد بزنم
از این همه دربه دری تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از این همه در به دری به لب رسیده جون من
به داد من نمی رسه خدای  آسمون من
نظرات 3 + ارسال نظر
مهرداد جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 03:41 ق.ظ http://boudan.blogsky.com/

آسمون و زمین و زمون و روزگار پب و روز و قیامت و همه ی عالم به انطباق با تو در تکاپو می افتند اگر با اتکای به عرصه ی درونت همگون با نابی حقیقت شوی.

آسمان سیاه است جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 04:08 ق.ظ http://d.blogsky.com

غریبه غم مخور که منم غریبم

تافا جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.taafaa.blogfa.com

یک روز نمک ریز به زخم تنم ای دوست
یک روز بنه مرهم افسوس به زخمم

سلام و درود

از شما دوست گرامی دعوت میکنم از خلوتکده ام با نام "فرصت ناب کبوتر شدن" حاوی اشعار حقیر دیدن فرمایید.

روزگاری پر از تغزل برایتان ارزومندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد