وقت خوشبختی کی است؟

همه ما خودمان را چنین متقاعد میکنیم که با ازدواج زندگی بهتری خواهیم داشت.
وقتی بچه دار شویم بهتر خواهد شد، و با به دنیا آمدن بچه‌های بعدی زندگی بهتر.
ولی وقتی می‌بینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند، خسته میشویم.
بهتر است صبر کنیم تا بزرگتر شوند.

فرزندان ما که به سن نوجوانی میرسند، باز کلافه میشویم، چون دایم باید با آنها سروکله بزنیم.
مطمئناً وقتی بزرگتر شوند و به سنین بالاتر برسند، خوشبخت خواهیم شد.
با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که :
همسرمان رفتارش را عوض کند، یک ماشین شیکتر داشته باشیم، بچه هایمان ازدواج کنند،
به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم.

حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.

ادامه مطلب ...

یک داستان عجیب

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»

ادامه مطلب ...

نه درس برای زندگی

سلام....

همه ما انسان ها همیشه و هر کجا به دنبال شکل گیری یک زندگی بهتر هستیم و این امر به هیچ عنوان محقق نمی شود مگر با یادگیری درس هایی از زندگی امروز می خوام شما دوستان عزیز رو با چند تا از این موارد آشنا کنم امیدوارم که لذت ببرید در ضمن اگه در جایی هم از برخی کلمات نا مناسب استفاده شده قبلا از همتون پوزش می خوام.



درس اول :
یه روز مسئول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند?
یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه?
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم?
منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!
من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم !
پوووف! منشی ناپدید میشه .......
! بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من
من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ....
پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه?
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه?
مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!
نتیجه اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !
ادامه مطلب ...

تولدت مبارک

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
 
 

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

ادامه مطلب ...

کوچه - فریدون مشیری


Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم 
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
ادامه مطلب ...

با عشق زندگی کن

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی پطرس قدیس را گرفت:

ادامه مطلب ...

چند داستان زیبا و آموزنده

مــتــشـــکـــرم پـــــــــدر!

روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستایی برد تا او دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی می‌کنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانواده‌ای بسیار فقیر سر کردند و سپس به سوی شهر بازگشتند. در نیمه‌های راه پدر از فرزند پرسید:

خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟

ادامه مطلب ...

کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند!

چند روز مانده به عید نامه‌ای دریافت کردم از یکی از اعضای گروه پستی جیره‌کتاب که از فهرست 100 کتابی می‌پرسید که "باید پیش از مرگ خواند!" از قرار مدتی پیش چنین فهرستی مدتی در اینترنت دست به دست چرخیده بوده و حالا او داشت سراغ آن را از جیره‌کتاب می‌گرفت. غافل از اینکه جیره‌کتاب تا آن روز روحش هم از وجود چنین فهرستی بی‌خبر بود!
پس از خواندن نامه کنجکاو شدم که ببینم ماجرا از چه قرار است. گشتی در Google زدم. هم به فارسی و هم به انگلیسی. اما تنها چیزی که پیدا کردم کتابی بود با عنوان 1001 Books You Must Read Before You Die. بعد هم در سایت دیگری فهرست این 1001 کتاب را پیدا کردم که توسط یک آدم با حوصله تایپ شده بود. (توجه کنید که این فهرست از همین کتاب با جلد قرمز اقتباس شده که در سایت Amazon به نوعی مهجور است. چاپ معروف‌تر کتاب را می‌توانید در اینجا بیابید، با توضیحات کامل و البته روی جلد متفاوت! من که آخرش هم نفهمیدم که تفاوت این دو کتاب با یکدیگر چیست. شما اگر متوجه شدید ما را هم بی‌خبر نگذارید!)

آنچه از توضیحات ارائه شده در سایت Amazon بر می‌آید، این 1001 کتاب توسط بیش از 20 نفر از منتقدین ادبی دستچین شده. این کتاب هزار صفحه‌ای ضمن معرفی هریک از کتابهای انتخاب شده، اطلاعاتی درباره نویسنده کتاب و همچنین علت اهمیت آن (اینکه چرا باید تا پیش از مردن حتما کتاب را خواند!) به خواننده ارائه می‌کند.

احتمالا اولین عکس‌المعل هرکس بعد از دیدن این فهرست این است که با خودش حساب کند و ببیند چند تا از کتابهای پیشنهادی را خوانده است. در هنگام وبگردی جایی اظهارنظری خواندم که نویسنده آن اعلام می‌کرد مشغول برنامه‌ریزی است تا خواندن کتابهای پیشنهادی فهرست را شروع کند و "حتما سعی می‌کند تا پیش از پایان عمرش همه کتابها را بخواند!"

در مورد "بهترین" بودن کتابهای این فهرست مطمئنا می‌شود ساعتها بحث و جدل کرد. اما به نظر من تاثیری که این حرکت می‌تواند در تشویق خوانندگان غیرحرفه‌ای به کتاب خواندن داشته باشد، قابل چشم‌پوشی نیست (تا به حال آیا برایتان پیش آمده که در کتابفروشی افرادی را ببینید که ناامیدانه به دنبال "کتاب خوبی برای خواندن" می‌گردند و کتابفروش‌ها هم ناشیانه سعی می‌کنند بفهمند که آنها چه سلیقه‌ای دارند؟) راستش برای همین بود که بعد از کمی بالا و پایین کردن در این فهرست از آن خوشم آمد. فکر کردم بنشینم و کتابهای ترجمه شده به فارسی را که در میان این 1001 کتاب می‌شناسم جدا کنم. با یکبار مرور فهرست به مجموعه 156 جلد زیر رسیدم (تعداد کتابهای فهرست زیر بعدا به 220 رسید. لطفا برای توضیحات بیشتر به بخش "بعدالتحریر" در انتهای صفحه مراجعه کنید). دقیقا به قشنگی عدد 100 درخواستی آن دوستمان نیست اما خب برای خودش عددی است. برای آنکه ثابت کنم من هم آدم پرحوصله‌ای هستم، گفتم در مورد هر کتاب نام ناشر آن را هم بیاورم تا اگر روزی خواستید کتابی را از این میان بدست آورید با دردسر کمتری مواجه بشوید.

فهرست فعلی مطمئنا هنوز کامل نیست. یعنی نه حافظه من و نه حوصله‌ام اجازه نمی‌داد که کلیه اسامی فهرست اصلی را با منابع موجود مقابله کنم تا فهرست زیر دیگر "مو لای درزش نرود!" به همین خاطر به این فکر افتادم که تکمیل فهرست را هم به مسابقه بگذارم. هریک از علاقمندانی که بتوانند 10 کتاب دیگر در فهرست اصلی پیدا کنند که به فارسی ترجمه شده اما نامشان در فهرست زیر وجود ندارد یک جلد کتاب از جیره‌کتاب هدیه می‌گیرند. پس بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. (لطفا نام فارسی هر کتاب را به همراه نام انگلیسی آن بیاورید تا کنترل کار راحت‌تر انجام شود)

و بالاخره اینکه در فهرست زیر شماره‌ ردیف‌های درج شده مربوط به شماره ردیف‌های فهرست موجود در سایت Listology هستند که ماخذ اصلی تهیه فهرست زیر بوده است. عنوان کتابها و ناشران آن را از سایت www.ketab.ir در آورده‌ام. در مورد کتابهایی که چندین ناشر آنها را چاپ کرده‌اند تلاش کرده‌ام تا ناشر چاپ جدیدتر و یا ناشر معروف‌تر و صاحب‌نام‌تر را ضبط کنم. در بعضی موارد هم نام چند ناشر را ذکر کرده‌ام. دلم می‌خواستم تاریخ آخرین چاپ هر کتاب را هم در فهرست بیاورم که نشد و ماند برای فراغتی دیگر.


ادامه مطلب ...

ماجرای عشق پیرمرد

پیرمرد صبح زود از خانه اش خارج شد .
در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند
سپس گفتند : باید از شما عکس برداری شود تا جایی از بدنتان اسیب ندیده باشد.
پیرمرد غمگین گفت که عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

ادامه مطلب ...

دوستت دارم به زبانهای ملل مختلف

Afrikaans :        Ek is lief vir jou

 Ek het jou lief

 Albanian :         Te dua

 Amharic :          Afekrishalehou

 Arabic :             Ana Behibak (to a male)

 Ana Behibek (to a female)

 Basc :    Nere Maitea

 Bavarian :          I mog di narrisch gern

 Bengali :            Ami tomAy bhAlobAshi

 Berber :            Lakh tirikh

 Bicol :    Namumutan ta ka

 Bulgarian :         Obicham te

ادامه مطلب ...